بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین نحمده و نستعینه و نستغفره و نتوکّل علیه و نصلّى و نسلّم على حبیبه و نجیبه و خیرته فى خلقه حافظ سرّه و مبلّغ رسالاته بشیر نعمته و نذیر نقمته سیّدنا و نبیّنا ابىالقاسم المصطفی محمّد و على آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین الهداه المهدیّین سیّما بقیّهالله فى الارضین و صلّ الله على ائمّه المؤمنین و هداه المستضعفین و حماه المؤمنین.
خودم و همه عزیزان رابه تقوای خداوند متعال دعوت می کنم.
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلًا سَدِیدًا.یُصْلِحْ لَکُمْ أَعْمَالَکُمْ وَیَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ ۗ وَمَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزًا عَظِیمًا۷۰/۷۱احزاب
قول سدید،سخنى است که در آن سستى و لغو و دروغ و نفاق نباشد. سخنى که همچون سدّى محکم، جلو شکّ و شبهه و فساد را بگیرد.
قول سدید،جامع همه گفتگوهای نیکو، کریمانه، زیبا و دلپذیر است.
۱٫لازمهى ایمان، داشتن تقواست، «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ» و لازمهى تقوا سخن استوار است.(اتَّقُوا اللَّهَ وَ قُولُوا قَوْلًا سَدِیدا) یعنی اصلاح زبان، موجب جریان یافتن ایمان و تقوا در اعضا و جوارح و افعال انسان میگردد.خطبه ۱۱۵ نهج البلاغه: «لا یستقیمُ إیمانُ عبدٍ حتّی یستقیم قلبُهُ و لا یستقیمُ قلبُهُ حتّی یستقیم لسانهُ (إرشاد القلوب ج۱ ص۱۰۳)؛ ایمان هیچ بندهای پایدار نگردد، مگر آنکه دلش استوار شود، و قلب و دلش استوار نخواهد شد، مگر این که زبانش در سخن گفتن به استواری و راستی گراید.
-
نشانهى ایمان، هم ظاهرى است، «قَوْلًا سَدِیداً» و هم باطنى.(اتَّقُوا اللَّهَ)
-
هر شنیدهاى قابل بازگو کردن نیست.(قَوْلًا سَدِیداً)
-
اگر انسان در رفتار و کردار تقوا را مراعات کند، باقى مسائل را خداوند حل مىکند. «یُصْلِحْ لَکُمْ أَعْمالَکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ»
صاحب تفسیر گران سنگ المیزان در تفسیر آیه ۷۱ میفرماید: خداوند، «اصلاح اعمال» و «مغفرت گناهان» را نتیجه «قول سدید »دانسته است.(رتب الله على ملازمه القول السدید إصلاح الأعمال و مغفره الذنوب).این بدان جهت است که وقتی انسان بهراستگویی اُنس گرفت و عادت کرد و هیچگاه قصد ترک قول سدید را نکرد، دیگر دروغ از او شنیده نمیشود و سخن لغو و فسادانگیز از او صادر نخواهد شد.(و ذلک أن النفس إذا لازمت القول السدید انقطعت عن کذب القول و لغو الحدیث و الکلام الذی یترتب علیه فساد).وقتی این صفت در جان او قرار یافت، طبیعتاً زمینه دوری از گناه، فحشا و منکر در او فراهم میشود و از فضای تاریک گناه و معصیت بهوادی نور و اطاعت پا میگذارد؛(و برسوخ هذه الصفه فیها تنقطع طبعا عن الفحشاء و المنکر و اللغو فی الفعل و عند ذلک یصلح أعمال الإنسان). و چون در وادی نور و اطاعت بهگذشته اعمال و سخنان خود مینگرد، افسوس و دریغ سراپای وجودش را فرا میگیرد و حالتی آمیخته از «انابه» و «توبه» و «انکسار» در او پدید میآید و محبوب خدا میگردد.(فیندم بالطبع على ما ضیعه من عمره فی موبقات الذنوب وکفى بالندم توبه). وقتی توبه کرد و عزم بر ترک گناه و انجام واجبات الهی در او تقویت شد و تقوا در او ریشه دواند، خداوند مهربان هم از او محافظت میکند و او را از ارتکاب گناهان بزرگ باز میدارد.(ویحفظه الله فیما بقی من عمره عن اقتحام المهلکات) و گناهان کوچک و صغیره را میبخشد.نظیر آیه ۳۱ سوره نساء که مىفرماید: «إن تجتنبوا کبائر ما تُنهون عنهُ نکُفّر عنکُم سیّئاتکم (نساء/۳۱)؛ اگر از گناهان بزرگی که از آن [ها] نهی شدهاید، دوری گزینید، بدیهای شما را از شما میزداییم.»
-
بسیاری از گرههای ناگشوده زندگی ما ریشه در سستی و لغزش سخن دارد و عذاب اخروی اکثر مردم از همین ناحیه است: «هَلْ یَکُبُّ النَّاسَ فِی النَّارِ عَلَى وُجُوهِهِمْ، إِلاَّ حَصَائِدُ أَلْسِنَتِهِمْ؟؛ مگر چیزی جز تیزی زبان، مردم را بهرو در آتش میافکند؟»