بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین نحمده و نستعینه و نستغفره و نتوکّل علیه و نصلّى و نسلّم على حبیبه و نجیبه و خیرته فى خلقه حافظ سرّه و مبلّغ رسالاته بشیر نعمته و نذیر نقمته سیّدنا و نبیّنا ابىالقاسم المصطفی محمّد و على آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین الهداه المهدیّین سیّما بقیّهالله فى الارضین و صلّ الله على ائمّه المؤمنین و هداه المستضعفین و حماه المؤمنین.اوصیکم و نفسی بتقوی الله.
خودم و شما بزرگواران را توصیه می کنم به رعایت تقوای الهی.
در هفته های قبل پیرامون معرفت و اهمیت آن صحبت کردیم.از جمله مهمترین مباحث معرفتی، شناخت ابعاد وجودی انسان است.امام خمینی علیه الرحمه در اکثرآثارش برای انسان دو ساحت قائل است:ساحت ظاهر و ساحت باطن.
حضرت امام علیه الرحمه در کتاب شریف چهل حدیث،در این مورد می فرماید:
بدان که هیچ راهی در معارف الهیه پیموده نمی شود مگر اینکه ابتدا کند انسان از ظاهر شریعت و تا انسان مؤدب به آداب شریعت حقّه نشود هیچ یک از اخلاق حسنه از برای او به حقیقت پیدا نشود. و ممکن نیست که نور معرفت الهی در قلب او جلوه کندو از این جهت دعوی بعضی باطل است که به ترک ظاهر، علم باطن پیدا شود، یا پس از پیدایش آن به آداب ظاهره احتیاج نباشد.
وبالاخره عزم بر اینکه ظاهر و صورت خود را انسان عقلی و شرعی نماید که شرع و عقل به حسب ظاهر حکم کنند که این شخص، انسان است. و انسان شرعی عبارت از آن است که موافق مطلوبات شرع رفتار کند، و ظاهرش ظاهر رسول اکرم، صلّی الله علیه و آله، باشد، و تأسی به آن بزرگوار بکند در جمیع حرکات و سکنات و در تمام افعال و تروک. و این امری است بس ممکن، زیرا که ظاهر را مثل آن سرور کردن امری است مقدور هر یک از بندگان خدا.
در یک روایتی از علی علیه السلام است که می فرماید:«لکل ظاهِرٍ باطِنٌ عَلی مِثالِه فَمن طابَ ظاهِرُهُ طابَ باطِنُه وَ من خَبُثَ ظاهِرُهُ خَبُثَ باطِنُه» برای هر ظاهری باطنی همانند ظاهر هست. پس هر که ظاهرش پاک باشد باطنش نیز پاک است و هر که ظاهرش پلید است، باطنش نیز پلید است.
یعنی رعایت ظاهری باعث می شود که آن خصلت به مرور تبدیل به عادت شود،وطبیعت ثانویه برای انسان درست شود.
قال امیر المومنین علیه السلام: إن لم تکن حلیما فتحلّم فإنّه قلّ من تشبّه بقوم إلّا أوشک أن یکون منهم.
اگر بردبار نیستى خویشتن به بردبارى وادار چرا که کم کسى خود را بگروهى مانند نمود که از ایشان نشد.
مرحوم مغنیه در توضیح این روایت می نویسد: التصنع هنا و التکلف حسن و ممدوح.(امیرالمومنین علیه السلام در این مورد می فرماید: أکرِهْ نفسَکَ على الفَضائلِ). و مع التکرار تنشأ العاده و تنمو، و هی طبیعه ثانیه.( فی ضلال نهج البلاغه، ج ۴ ص ۳۴۲)
قسمت مهمی از سبک زندگی اسلامی نیز مربوط به همین ساحت ظاهری است. مثل شکل لباس و شکل معماری چه پوشیدن و چگونه پوشیدن و…که یکی از بارزترین تقلیدها از فرهنگ غربی در این ساحت است.
قالَ امیرالمومنین (علیه السلام): اَوْحَى اللّهُ تَبارَکَ وَ تَعالى إلى نَبیٍّ مِنَ الاْنْبیاءِ: قُلْ لِقَوْمِکَ لا یَلْبِسُوا لِباسَ أعْدائى، وَ لا یَطْعَمُوا مَطاعِمَ أعْدائى، وَ لا یَتَشَکَّلُوا بِمَشاکِلِ أعْدائى، فَیَکُونُوا أعْدائى.مستدرک الوسائل: ج ۳، ص ۲۱۰، ح ۳۳۸
ابن خلدون در مقدمه تاریخشچنین آورده است:، فصل سوم در اینکه ملت مغلوب همواره ولع تقلید از شعایر، طرزلباس، نحوه سخن گفتن و آداب و رسوم ملت غالب را دارد. وى در همین فصل مى نویسد:
به هر سرزمینى که بنگرى درخواهى یافت که چگونه بر اکثر مردم آن سرزمین، طرزپوشش نگهبانان و سپاهیان سلطان، چیره شده است زیرا سلطان و سپاهیانش، بر آنهاغالب و چیره هستند. حتى اگر ملتى در همسایگى ملت دیگر بوده و یک نوع غلبه وتسلط برآن داشته باشد، ملت مغلوب تا حد زیادى در زمینه هاى فوق الذکر به ملتغالب تشبه و اقتدا دارد. همچنانکه در عصرما، در اندلس و رابطه آن با اقوام جلالقه،وضع به همین منوال است. زیرا مشاهده مى شود که مسلمانان اندلس در طرز لباس،وسایل آرایش و زینت و بسیارى از عادات و رسوم به آنها تشبه مى جویند وقتى درترسیم تصاویر برروى دیوارها و کارخانه ها و منازل خود از آنان تقلید مىکنند. بطورى که اگر بیننده باکنجکاوى و دیده حکمت بنگرد، در مى یابد که این وضعیت،از نشانه هاى استیلاء و غلبه آنان براندلس است. و الامر لله. محقق شعرانى پس از نقل این عبارت ابن خلدون مىگوید:
چقدر وضعیت اندلس در عصر ابن خلدون شبیه وضعیت کنونى سایر کشورهاى اسلامى درعصرما است.فرنگى مآبان بى دین در کشورهاى اسلامى عوامل استیلا و سیطره مسیحیان بر مسلمانان شده اند. اینها کسانى هستند که غالبا ضعیف العقل وضعیفالنفس مى باشند و به سرعت تحت تاثیر طرز زندگى ملت غالب قرار مىگیرند و بهآسانى خواسته هاى آنان را مى پذیرند و مسیحیان آنان را براى فاسد کردن منطقه به استخدام گرفته اند. خداوند[همه را] از شر آنها حفظ کند.
از نظر آموزه های اسلامی اصلاح ظاهر بسیار مهم است،اما به اهمیت اصلاح باطن نمی رسد.حتی می توان گفت اصلاح باطن یکی از راهکارهای قوی برای اصلاح ظاهراست و اگر کسی باطنش را درست کند،تاثیر مستقیم در ظاهرش می گذارد:
در این باب روایات زیادی داریم؛ مثلا از علی علیه السلام است که فرمود: «مَنْ حَسُنَتْ سَریرَتُه حَسُنَتْ عَلانِیَتُه؛هرکس درونش نیکو باشد، ظاهرش نیز نیکو می گردد.»اینجا که تعبیر به سریره می کند، شبهه ای نیست که مراد همان باطن است. یا از امام صادق علیه السلام است: «إِنَّ السَّرِیرَهَ إِذَا صَحَّتْ قَوِیتِ الْعَلَانِیهُ؛ وقتی درون سالم می شود، ظاهر نیرو می یابد.»چه بسا اشاره به این باشد که اگر باطن صالح باشد، اتفاقاً این اثرگذاری اش روی ظاهر خیلی بیشتر است، چون باطن توانمندتر است.
امام باقر علیه السلام:لا سلامه کسلامهالقلب.
عوامل بیماری و مرگ دل:
۱٫دوری از علما:اذا اتی علی مومن اربعین صباحا و لم یجلس العلماء قسی قلبه و جرئ علی الکبائر.
۲٫همنشینی با گمراهان:اربع مفسده للقلوب:…..ورابعها مجالسهالموتی فقیل یا رسول الله صلی الله علیه وآله و ما الموتی؟قال:مجالسه کل ضال عن الایمان و جائر فی الاحکام(هر گمراه از ایمان و ستم کننده در احکام).در روایت دیگر می فرماید:کل غنی مترف.(ثروتمند خوشگذران دنیا گرا)
۳٫زیاد خندیدن:ایاک و کثره الضحک فانه یمیت القلوب.
۴٫عشق غیر الهی:
قال امیرالمومنین علیه السلام:مـَنْ عـَشِقَ شَیْئاً اَعْشى بَصَرَهُ وَ اَمْرَضَ قَلْبَهُ. فَهُوَ یَنْظُرُ بِعَیْنٍ غَیْرِ صَحیحَهٍ وَ یَسْمَعُ بِاُذُنٍ غَیْرِ سَمیعَهٍ؛(چنین فردى با چشم ناسالم مى نگرد و با گوش ناشنوا مى شنود.)
۵٫بگو مگو و جدال لفظی: قَالَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ : إِیَّاکُمْ وَ اَلْمِرَاءَ وَ اَلْخُصُومَهَ فَإِنَّهُمَا یُمْرِضَانِ اَلْقُلُوبَ عَلَى اَلْإِخْوَانِ وَ یَنْبُتُ عَلَیْهِمَا اَلنِّفَاقُ.
۶٫نگاه به بخیل:النظر الی البخیل یقسی القلب.
- زیاده گویی:
رسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله : لا تُکثِرُوا الکلامَ بغَیرِ ذِکرِ اللّه ِ فإنَّ کَثرَهَ الکلامِ بغَیرِ ذِکرِ اللّه ِ قَسوَهُ القَلبِ ، إنّ أبعَدَ الناسِ مِن اللّه ِ القَلبُ القاسی.
۹٫گناه:قال امیرالمومنین:لا وجع اوجع للقلوب من الذنوب.اربع یمتن القلب:الذنب علی الذنب.الحدیث
عوامل سلامت و بهداشت دل:قرائت قرآن،موعظه،یاد خدا،یاد مرگ،اندیشه ورزی،معاشرت با صاحبان فضیلت و خرد،گفت و گوی علمی،دیدار با نیکو کاران،دیدار با صاحبان معرفت،اطعام درماندگان،مهرورزی با یتیمان،طهارت از گناه.
رُوِیَ أَنَّ رَجُلا شَکَا إِلَى اَلنَّبِیِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ قَسَاوَهَ قَلْبِهِ فَقَالَ إِذَا أَرَدْتَ أَنْ یَلِینَ قَلْبُکَ فَأَطْعِمِ اَلْمِسْکِینَ وَ اِمْسَحْ رَأْسَ اَلْیَتِیمِ.
وَ تَعَلَّمُوا الْقُرْآنَ فَإِنَّهُ أَحْسَنُ الْحَدِیثِ وَ تَفَقَّهُوا فِیهِ فَإِنَّهُ رَبِیعُ الْقُلُوبِ وَ اسْتَشْفُوا بِنُورِهِ فَإِنَّهُ شِفَاءُ الصُّدُورِ(خطبه۱۱۰)
خدایا به ما عبودیت روزی نما.ظاهر وباطن ما را اصلاح کن. آنی کمتر از آنی به حال خودمان رها مکن.در مسیر اهل بیت ثابت قدم نما.شهداءامام شهداء مراجع درگذشته مرحوم آیت الله العظمی خویی مقامشان را متعالی نما.مقام معظم رهبری تا ظهور امام زمان در کنف حمایتت حفظ نما.